عهد باطنی

فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو...

عهد باطنی

فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو...

عهد باطنی

وقتی حرکت می‌کنیم برای نصرت دین خدا ممکن است هزینه‌ای هم داشته باشد، اما نصرت قطعی است. "امام خامنه ای"

۴ مطلب با موضوع «باقی مانده ی خدا» ثبت شده است


دانه های برنج را دانه دانه

از روی پارچه ی سفید جمع می کند!
دانه های جمع شده را
می ریزد کنار غذای هنوز خورده نشده !
تازه می فهمم که
کشیده شدن امتداد آن پارچه سفید
از روی میز تا روی  ،
برای تمیز ماندن عبایش نیست.
بلکه برای تمیز ماندن برنج هاست
که از قاشق که می افتند
از خوردن نیفتند!
با یک دست!
و آن هم دست چپ!
غذا خوردن  است ...

گاهی برنج ها می ریزد دیگر….


 مثل هر بار برای تو نوشتم:


دل من خون شد ازین غم، تو کجایی؟

و ای کاش که این جمعه بیایی!

دل من تاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟


تو کجایی؟ تو کجایی...

و تو انگار به قلبم بنویسی:

که چرا هیچ نگویند

مگر این منجی دلسوز ، طرفدار ندارد ، که غریب است؟

و عجیب است

که پس از قرن و هزاره

هنوزم که هنوز است

دو چشمش به راه است

و مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش ، زیاد است

که گویند

به اندازه یک « بدر » علمدار ندارد!

و گویند چرا این همه مشتاق ، ولی او سپهش یار ندارد!

 

=-=-=

جواب امام زمان:

تو خودت!

مدعی دوستی و مهر شدیدی که به هر شعر جدیدی،

ز هجران و غمم ناله سرایی ، تو کجایی؟

تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟» تو کجایی؟

باز گویی که مگر کاستی ای بُد ز امامت ، ز هدایت ، ز محبت ،

ز غمخوارگی و مهر و عطوفت

تو پنداشته ای هیچ کسی دل نگران تو نبوده؟

چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟

چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟

چه کسی دست تو را در پس هر رنج گرفته؟

چه کسی راه به روی تو گشوده؟

چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد

چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد...

و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی...

تو کجایی!؟ و ای کاش بیایی!

هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود، تو بودی...

هر زمان بود تفاوت ، تو رفتی ، تو نماندی.

خواهش نفس شده یار و خدایت ،

و همین است که تاثیر نبخشند به دعایت ،

و به آفاق نبردند صدایت

و غریب است امامت

من که هستم ،

تو کجایی؟

تو خودت کاش بیایی

به خودت کاش بیایی...!


آن   موقع را نمیدانم؛ چه میگفتند و در فکر چه چیزی و چه کسی چشم بستند

         وقتی با بال بسته پرواز کردند

                               آمدنشان را میفهمم اما؛

                                    175 شهیدِ متخصصِ قربانیِ جاسوسیِ اطلاعات

                                                           اکنون آمده اند تا بگویند:

                       « ما اجازه نمیدهیم ! »



برگرفته شده از darichehentezar.blog.ir


روزی خواهد آمد که انسان ها به دلیل عقل و علم تسلیم دین بشوند. در آن روز اگر کسی بی دینی کند آدم احمقی جلوه میکند. مردم آن روزگار داستان امروز ما را باور نخواهند کرد که بعضی ها با بی دینی برای خود شانی قائل بودند. آن روز اگرچه همه به دلیل عقلانیت تسلیم دین خواهد شد؛ اما همه نمیتوانند عاشقانه دین داری کنند. فرق است بین مسلم و مومن

استاد پناهیان




دل نوشت:

انی سلم لمن سالمکم

دارم سعی می کنم لااقل از آن "بد" هایی باشم
که " خوب" ها را دوست دارند.!



" اللهمَّ ارزقنی شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ "....

اللهم عجل لولیک الفرج...