عهد باطنی

فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو...

عهد باطنی

فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو...

عهد باطنی

وقتی حرکت می‌کنیم برای نصرت دین خدا ممکن است هزینه‌ای هم داشته باشد، اما نصرت قطعی است. "امام خامنه ای"

۳ مطلب با موضوع «امام رضا (ع)» ثبت شده است


دانه های برنج را دانه دانه

از روی پارچه ی سفید جمع می کند!
دانه های جمع شده را
می ریزد کنار غذای هنوز خورده نشده !
تازه می فهمم که
کشیده شدن امتداد آن پارچه سفید
از روی میز تا روی  ،
برای تمیز ماندن عبایش نیست.
بلکه برای تمیز ماندن برنج هاست
که از قاشق که می افتند
از خوردن نیفتند!
با یک دست!
و آن هم دست چپ!
غذا خوردن  است ...

گاهی برنج ها می ریزد دیگر….


روی قبرم بنویسید که خواهر بودم

سالها منتظر روی برادر بودم



بنویسید گرفتار نباشم چه کنم؟

من اگر منتظر روی برادر نباشم چه کنم؟



روی قبرم بنویسید جدایی سخت است

اینهمه راه بیایم ،تو نیایی سخت است



یوسفم رفته و از آمدنش بی خبرم

سالها میشود واز پیرهنش بی خبرم



روی قبرم بنویسید ندیده رفتم

با تن خسته و با قد خمیده رفتم



بنویسید همه دور ربرم ریخته اند

چقدر دسته ی گل روی سرم ریخته اند



چقدر مردم این شهر ولایی خوبند

که سرم را نشکستند خدایی خوبند



بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد

به خداوند قسم بال وپرم سنگ نخورد



چادرم دور وبرم بود وبه پایی نگرفت

معجرم روی سرم بود وبه جایی نگرفت



...من کجا شام کجا زینب بی یار کجا؟

من کجا بام کجا کوچه و بازار کجا؟



بنویسید که عشاق همه مال هم اند

هر کجا نیز که باشند به دنبال هم اند



گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید

من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید...



روی قبرش بنویسید برادر بوده

سالها منتظر دیدن خواهر بوده



روی قبرش بنویسید که عطشان نشده

بدنش پیش نگاه همه عریان نشده



بنویسید کفن بود،خدایا شکرت

هرچه هم بود بدن بود خدایا شکرت



یار هم آنقدری داشت که غارت نشود

در کنارش پسری داشت که غارت نشود



اوکجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟

اوکجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟



بنویسید سری بر سر نی جا میکرد

خواهری از جلوی خیمه تماشا میکرد



علی اکبر لطیفیان

**

برگرفته از وبلاگ تیشه های اشک

۱ نظر ۱۱ بهمن ۹۳ ، ۰۱:۰۲


 باور کنید امام زمان دلش برای شما تنگ می‌شود. امام رضا دلش برای شما تنگ می‌شود. در و دیوار حرمش برای صدای شما که می‌گویید «السّلام علیک یا علی‌بن موسی الرضا» گریه می‌کنند. اگر کسی باور کرد؟!

می‌دانید اگر من و شما باور کنیم امام زمان به ما علاقه دارد سیراب می‌شویم؟ لبریز می‌شویم؟ سرشار می‌شویم؟ سرمست می‌شویم؟ خلاءهای وجودی‌مان پر می‌شود؟ می‌دانید بهترین آدم‌هایی که  در راه امام زمان تکّه‌تکّه می‌شوند، روز قیامت شرمندۀ محبّت آقا امام زمان هستند و می‌گویند آقا! یک ذرّه از محبّت تو را، یک ذرّه از جگرهایی  را  که در تو سوخت به‌خاطر من، نتوانستم جبران کنم می‌دانید همۀ عزاداران اباعبدالله الحسین روز قیامت شرمندۀ امام حسین هستند؟ نگاه می‌کنند می‌بینند امام حسین بیشتر از اینها که برای امام حسین سوختند برایشان سوخته.

آن عارف گفته بود که اگر گناهکارها بدانند امام زمان چقدر دوست‌شان دارد از دنیا می‌روند، از شدّت اهمیّت این موضوع. ولی خب الحمدلله گناهکارها که متوجّه نمی‌شوند که. بهش می‌گویی امام زمان تو را دوست دارد. می‌گوید آقا! برای چی؟ امام زمان را با خودش مقایسه می‌کند. می‌گوید من به چه درد امام زمان می‌خورم؟ فکر کرده امام زمان مثل خودش که فقط به کسانی که به دردش می‌خورند، علاقه دارد.  خب امام نیست که بداند دل امام چگونه است.

به این آیه از  سورۀ توبه نگاه کنید. این وصف حال پیامبر و همۀ امامان ماست. «لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ»، یک پیامبری برای‌تان فرستادم که حریص شماست، هر چه برای شما سخت باشد، برای او هم دشوار خواهد بود.